بنام خدا
فلسفه ذهن شاخهای از فلسفه است که به مطالعه ماهیت ذهن، فعالیتهای ذهن، خصوصیات ذهن، آگاهی (هشیاری) و رابطه آنها با بدن مادی میپردازد. نقش فلسفه در علوم شناختی فراتر از نقشی است که فلسفه در علوم دیگر دارد. فلسفه، در حوزههای مختلف معرفت بشری با پرسش سوالات اساسی و تهیه پاسخ آنها علوم مختلف را پایه ریزی میکند، به طوری که پس از شکل گیری دانشی که قادر به پاسخگویی به آن سؤالات باشد، یک قدم از آن حوزه عقب مینشیند. اما فلسفه ذهن در علوم شناختی نقشی فراتر از پایهریزی این علم از طریق پرسشهای اساسی دارد. بسیاری از رویکردهای بنیادی که اکنون در علوم شناختی نقش محوری دارند محصول نظریهپردازی منطقدانان و فلاسفه میباشند. البته، فیلسوفان ذهن نیز به نوبه خود از پیشرفت علوم شناختی برای پیشبرد نظریههای خود بهره برداری میکنند. بدین ترتیب فلسفه ذهن نه تنها در پایهریزی علوم شناختی نقش به سزایی داشته است، بلکه بهعنوان یک جزء اصلی تشکیل دهنده علوم شناختی، با سایر علوم تشکیل دهنده این حوزه رابطه متقابل و پویایی دارد.
بنام خدا
"فلسفه ذهن" هر موضوع فلسفی مربوط به ذهن و حالات ذهنی را پوشش میدهد. زیرشاخه های آن را به دو روش میتوان تقسیم کرد: اول، با تقسیم انواع حالتهای ذهنی: آگاهی، قصد، ادراک و غیره. دوم، با انواع پرسشهای فلسفی مطرح شده درباره این فعالیتها، به ویژه پرسشهای متافیزیکی که با ماهیت آنها (به ویژه رابطه بین حالات ذهنی و حالات فیزیکی) سروکار دارد و پرسشهای معرفت شناختی که با معرفت ما درباره آنها، ارتباط دارد. فلسفه ذهن با فلسفه علم شناختی و فلسفه عمل نیز همپوشانی دارد.